دیشب
آسمان خوابیده بود
ننه جان می گفت:
ستاره های چشمک زن
لانه ی عقربند
امشب
آسمان خوابیده است
کودکیم قد کشید
ننه جان مرد
ستاره چشمک می زند
انگشتم را پس می کشم
خنده ام می گیرد
ننه جان هم می خندید
سلام عزیزم.وبلاگ خوبی داری و نوشته های واقعا واقعا جالبی.مخصوصا این یکی توپ تر از بقیه بود.خیلی خوشم اومدونوشتت واقعا نو بود.موفق باشی.راستی منم بچه سولدوزم یعنی بچه نقده ام
کودکیت قد کشیده اما ستاره ها همچنان چشمک می زنند و تو دیگر انگشت پس نمی کشی ...