می گفت :
با من است ،
به هرکجا که بروم
پروازم را آسمان
قایقم را دریا
دانه ام را زمین
اما من
نه آن پرنده ام
نه آن قایق
و نه دانه
من آشیانه ای هستم
که سال ها را به انتظار نشسته ام
اما او
پرنده ام نشد
م ـ فخرایی (تابستان 81)
سلام .. شعر قشنگی انتخاب کردی .. موفق باشی.. در پناه حق
من به آسمان خالی از پرنده هم دلخوش کرده ام .....
آسمان زیباست همچون هوای دل تو .....
بسیار زیبا بود
دلت دریا
چه خوش که همواره اسمانی باشیم و تر شده از زلالیت دریا.....تا بهترین پناه پرنده باشیم....تا پرواز را هویت دهیم....
تو آشیونه هم نیستی تو آسمونی
به وسعت دلت غبطه می خورم
آبی ترین ها از آن تو...همیشه شاد باشی/