ذره ذره از دست دادن
ذره ذره فراموش شدن
در لابلای این دفتر
دیروز ، فردا
و فردا ...
نمی دانم
شاید امروز
واپسین ورق
حجم عظیم ثانیه ها
خروار ها خاک
و گودال کوچکی
پر از آب
تکه پارچه ای سفید
گم ،
در انبوهی سفید
کرمهای عاشق
و خاطره ای مبهم
از روزی مه آلود