می گفت :
با من است ،
به هرکجا که بروم
پروازم را آسمان
قایقم را دریا
دانه ام را زمین
اما من
نه آن پرنده ام
نه آن قایق
و نه دانه
من آشیانه ای هستم
که سال ها را به انتظار نشسته ام
اما او
پرنده ام نشد
م ـ فخرایی (تابستان 81)