خط به خط
کتابی که تو می خوانی
لحظه های مبهم پشیمانی
عشق های ...
سه نقطه داخل کروشه
ممیزی ذهنم را تو می دانی؟
قطره های جوهر
و این دفتر
حسرت تولد یک خط
بیت ها و بیت پایانی
به وسعت تمامی کویر
به تشنگی همه گوسپندان پروار
جرعه جرعه
اندوه زمین را ...
هیچگاه،
هیچگاه سیراب نمی شود
این دل حریص من
ببار ای ابر
ببار
گاهی اینچنین
از خویشتن خویش
رها
پرسه می زنم
در کوچه پس کوچه های بیهودگی
تصور کن
این عابران گیج
چه می دانند ؛
از من
از بغض هایم
از درونم
که خویشتنشان را نیز
باز نمی شناسند
تنها تویی
که دستانم را به تو می سپارم
شعرهایم
در جایی میان توده ای
از احساس تو
گم شده
کشف نگاهت
ارزانی شعرهایم ...