-
ماه من ...
یکشنبه 13 بهمنماه سال 1387 13:37
با تکه چسبی پرده را کنار می زنم ماه من بزرگ بزرگ تر از همیشه آرام آرام از پنجره اتاقم بالا می رود سنجاقی از صندوق مادرم برمی دارم ماه را به پنجره می دوزم...
-
بی پایان ...
شنبه 31 تیرماه سال 1385 00:39
مثل بچگی های زمین قد می کشم به آسمان تصویری محو در بزرگترین برکه جهان قطره قطره باران می چکد در آن دوران دایره های بی مرکز بی پایان، بی پایان ...
-
گواه من
سهشنبه 6 تیرماه سال 1385 00:25
زمین گواه من که آسمانت آبی نیست پری برای پریدن دیگر ؛ باقی نیست دریا گواه من گواه زمین را خیالی نیست ماهی سرخ را در دریا دیگر؛ هوایی نیست باشد می روم هرچند می دانم رفتنم را برایت دیگر ملالی نیست
-
چشمک ستاره
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 00:54
چشمک ستاره نصیب ماه لبخند ماه نصیب ابر بارانی ترین لحظه چشمانت نصیب من
-
سیاه سیاه
جمعه 5 خردادماه سال 1385 00:36
آسمان کودکیم آبی بود حالا سیاه رنگین کمان کودکیم رنگی حالا ؛ مثل ابروهایت که رنگ می گذاری رنگ به رنگ سیاهِ سیاه... بیهوده نرو بمان... از من که می گذری دیگر رنگی نیست
-
[...]
دوشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1385 23:52
خط به خط کتابی که تو می خوانی لحظه های مبهم پشیمانی عشق های ... سه نقطه داخل کروشه ممیزی ذهنم را تو می دانی؟ قطره های جوهر و این دفتر حسرت تولد یک خط بیت ها و بیت پایانی
-
اندوه زمین
یکشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1385 00:37
تشنه ام به وسعت تمامی کویر به تشنگی همه گوسپندان پروار جرعه جرعه اندوه زمین را ... هیچگاه، هیچگاه سیراب نمی شود این دل حریص من ببار ای ابر ببار رهایم کن
-
کشف نگاه
پنجشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1385 02:47
گاهی اینچنین از خویشتن خویش رها پرسه می زنم در کوچه پس کوچه های بیهودگی تصور کن این عابران گیج چه می دانند ؛ از من از بغض هایم از درونم که خویشتنشان را نیز باز نمی شناسند تنها تویی که دستانم را به تو می سپارم شعرهایم در جایی میان توده ای از احساس تو گم شده کشف نگاهت ارزانی شعرهایم ...
-
سوگ
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1385 01:25
گفته ام بار ها بارها خوابهایم را به آب به آینه به باد تعبیر آن را اما ... * * * به سوگ نشسته ام بارها بارها لحظه اهتزار خویشتنی را که بر صلابه پوچی دهر آویخته است * * * بدنبال سرٌ نامفهوم کیهان اینک هفت آسمان هفت دریا و هفت سرزمین ... دیگر بس است برزخ بودنم را به گودالی می افکنم
-
فریاد و دیگر هیچ
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1385 02:06
فریادی و دیگر هیچ . چرا که امید آنچنان توانا نیست که پا سر یاس بتواند نهاد. *** بر بستر سبزه ها خفته ایم با یقین سنگ بر بستر سبزه ها با عشق پیوند نهاده ایم و با امیدی بی شکست از بستر سبزه ها با عشقی به یقین سنگ برخاسته ایم *** اما یاس آنچنان تواناست که بسترها و سنگ ها زمزمه ئی بیش نیست ! فریادی و دیگر هیچ ! احمد شاملو
-
توهم سبز
پنجشنبه 17 فروردینماه سال 1385 03:52
بی کرانگی ات را دوست دارم آنگاه که توهم سبز جاده را بی تو می پیمایم تصور راهی بی برگشت بغض گلویم را می فشرد من تو را ذره ذره یافته ام در حالی که لحظه لحظه عمرم از دست دادن ثانیه ها را حسرت خورده ام و این جاده بی پایان که مرا از من دور می سازد و تو را...
-
سه داستان چهار بایتی
چهارشنبه 16 فروردینماه سال 1385 00:50
واکنش محض «من عاشق تو ام.» آخرین حرف یک فرد وامانده «با من ازدواج می کنی؟» توهم بزرگ «من برخودم مسلط هستم!» استنلی بابین
-
سوگند پنجره ها
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1385 02:36
همانند دو جوی، دو پیچک جوان بالیدیم بر مدار دوستی قاصدکها همچو دو پروانه پر کشیدیم به سرزمین ماهتاب آفتاب سوگند پنجره ها نقش بند همه ی دیوار های اتاق نگویید ، نگویید که این همه سراب بوده است
-
سیزدهمین
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1385 00:53
سیزدهمین روز از سالی که شاید به تعبیری هنوز نو باشد، سوگند آب و آینه را بر سبزه ها گره می زنیم تا به تفسیری خوان هفت سین همواره بر گستره ذهن رود جاری باشد. آب در صندوقچه اش، اسرار ماه را کلید می زند تا همواره نو بودن واژگان بهار را یادآور زمین باشد. هجرت قاصدکان را به فال نیک می گیریم و پیام عشق را به بلندای گیسوان...
-
حوض
پنجشنبه 10 فروردینماه سال 1385 13:34
حسی موذی خلسه ابرها را می بلعد تلألو ماه در توهم آبی حوض های توی حیاط نمی گنجد بغض هایم را در تنهایی باغچه می کارم سبز خواهد شد؟! نمی دانم ...
-
هفت سین
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1385 01:57
شاید این شکسته پاره ها ذره ذره این ترانه ها شاید بغض این گلوی خسته ام در این بهار و روز نو سر هفت سین نگاه تو تحویل شود
-
خوابهای مغشوش
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1384 03:16
حرفهایمان در فضای آکنده از بوی یاس پنجره گم شد بغض جولان می دهد در حنجره انگشتان خسته ام خوابهای مشغوشم را به تعبیری در ژرفای رود می سپارم
-
بسان باد
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1384 01:32
نسیم سرد پوست سپید صبح را نوازش می دهد از برهنگی این پندار صورتش سرخ، پرده کنار می رود پنجره هم سرخ می شود از بطن شعله ها بر می خیزد ناله های گرم سرانگشتان گرم آفتاب، بال های لطیف پروانه را و لبان زیبای غنچه را نوازش می دهد نسیم سرد در موهایش می پیچد بسان باد لابلای برگها بسان موج بر دریا بسان پرنده در آسمان
-
بغض پنجره
یکشنبه 27 آذرماه سال 1384 00:00
آنگاه که دستانم گره می خورد در دستانت و نگاه در نگاه پیچیده در تندباد احساس از تو دور می شوم می دانم در کش و قوس هلال و قرص ماه دریا مد می کند جذر می شود ساحل رویای مرا تر می کند خشک می شود پنجره اتاق من بغض می کند شاد می شود
-
خستگی
پنجشنبه 24 آذرماه سال 1384 01:47
خسته ام ، خسته ام از دویدن در میان این تنگنای بودن و نبودن از رفتن و گام نهادن در راه های بی بازگشت این بیهودگی های سایه وار تهی گشتن و پر شدن از نو فریاد های فرو خورده شعر های نگفته آوازهای گم شده امروز ، شاید فردا واپسین روز، وداع می روم شاید این خستگی گنگ را پایانی در انتظار باشد زمستان بس نزدیک شاید این بهار از...
-
آشیانه
چهارشنبه 2 آذرماه سال 1384 00:01
می گفت : با من است ، به هرکجا که بروم پروازم را آسمان قایقم را دریا دانه ام را زمین اما من نه آن پرنده ام نه آن قایق و نه دانه من آشیانه ای هستم که سال ها را به انتظار نشسته ام اما او پرنده ام نشد م ـ فخرایی (تابستان 81)
-
پنجره ها
شنبه 28 آبانماه سال 1384 02:45
اندیشه های گس خرمالوهای کال در انبوهی خالی این پنجره ها می پیچد وز وز این ساعت پیر عمق سکوت را می شکند مرد لمیده بر صندلی لرزان خویش همچو تخته سنگ های عظیم بادهای شمال، موج های بی امان خلسه موهوم جدول های تو در تو را به انتظار نشسته است
-
ترانه پاییزی
جمعه 15 مهرماه سال 1384 04:49
امروز باران نباریده خوابید امروز آفتاب نتابیده رنگ باخت امروز غنچه یاس نشکفته پژمرد امروز دلکم چقدر مچاله نمی تپد انگار برگهای خشک آواز گرمی سرداده اند نارنجی، زرد، قرمز هجاهای ناقص یکی یکی از حنجره خشک درخت نی لبک کوچکم را بر می دارم لالایی لالایی، لالایی بخواب درخت پیر بخواب ، بخواب ...
-
رهگذر
یکشنبه 3 مهرماه سال 1384 01:57
او که می رود با خود می برد همه مرا ته نشین می شوم در عمق ذهنی آشفته تا دیگر بار عطش رهگذری بیرون آورد و با خود ببرد همه مرا ... م ـ فخرایی (پائیز 79)
-
بازگشت؟!
شنبه 2 مهرماه سال 1384 01:55
یه گام بر آسمان گام دیگر سوار بر ابر زیتون زار سبز چه بی پیرایه در آغوش می گیرد مرا انجیر بن چه با سخاوت بوسه های شیرین می نهد بر لبانم در این سرای بادهای وهم آلود رفتن و رفتن و رفتن بی بازگشت ، بی بازگشت...
-
خوابهای رنگی
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1384 00:06
یک مشت باد کوله پشتی پر از آسمان لیوان پر از ماه یک گام دیگر راستی درخت را دیدی؟ آنگاه که سرخی افق نگاهم را پر کرد اندام گیاهی اش به فراسوی دیوار پرواز کنان و ذهنم درخت وار قد کشید طعم ترش حلوای صبرم شیرین شیرین تر از خواب آلودگی نیمه شب خوابهای رنگی رویاهای سفید
-
سفید
شنبه 5 شهریورماه سال 1384 23:45
ذره ذره از دست دادن ذره ذره فراموش شدن در لابلای این دفتر دیروز ، فردا و فردا ... نمی دانم شاید امروز واپسین ورق حجم عظیم ثانیه ها خروار ها خاک و گودال کوچکی پر از آب تکه پارچه ای سفید گم ، در انبوهی سفید کرمهای عاشق و خاطره ای مبهم از روزی مه آلود
-
بر فراز سبلان
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1384 01:21
بلندای ستبر اراده ام انعکاس آبی آسمان در نی نی چشمانش صدا ها هیجان التهاب موج زنان بر یالش انتظار و گام ها یکی یکی و نفس ها تک چشم آبی فریبایش چه زیبا و فتان احاطه خاطره چه شیرین و گواراست برچیزی، اینچنین بس عظیم بس ستبر بس نزدیک به آسمان به ستاره ها به آفتاب ...
-
ستاره من
یکشنبه 16 مردادماه سال 1384 01:04
دیشب آسمان خوابیده بود ننه جان می گفت: ستاره های چشمک زن لانه ی عقربند امشب آسمان خوابیده است کودکیم قد کشید ننه جان مرد ستاره چشمک می زند انگشتم را پس می کشم خنده ام می گیرد ننه جان هم می خندید
-
مجموعه ها
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1384 02:00
مجموعه ی من مجموعه ی تو پنجره ی من پنجره ی تو امان، امان امان از من و تو